ORIGINAL_ARTICLE
تأثیر عناصر پرمصرف (NPK) بر مهار کنه تارتن دولکهای Tetranychus urticae Koch (Acari: Prostigmata: Tetranychidae) روی لوبیا قرمز رقم درخشان و مشخصههای زراعی محصول
چکیده
لوبیا با حدود 23000 هکتار، یکی از مهمترین محصولات زراعی در استان لرستان میباشد. در این مناطق کنه تارتن دولکهای Tetranychus urticae Koch به عنوان آفت درجه اول این محصول به حساب میآید. به منظور بررسی تأثیر عناصر غذایی نیتروژن، فسفر و پتاسیم بر کنترل کنه تارتن دو لکهای و تأثیر آن بر مشخصههای زراعی لوبیا قرمز رقم درخشان، دو آزمایش مشابه و جداگانه (1- سمپاشی شده یا شاهد 2- سمپاشینشده یا آلوده) در قالب طرح بلوک کامل تصادفی با آرایش فاکتوریل با سه عامل نیتروژن (N0 ، N1 و N2 به ترتیب 0، 50 و 65 کیلوگرم در هکتار)، فسفر (P0،P1 و P2 به ترتیب 0 ، 100 و 130 کیلوگرم در هکتار) و پتاسیم (K0 و K1 به ترتیب 0 و 50 کیلوگرم در هکتار) جمعاً 18 تیمار و چهار تکرار در سال 1381 در ایستگاه تحقیقات کشاورزی بروجرد اجرا شد. نتایج نشان داد که در آزمایش آلوده (سمپاشی نشده) افزایش نیتروژن عملکرد دانه لوبیا را به شکل معنیداری کاهش داد. در تیمار N0P2K1 جمعیت کنه تارتن به شکل معنیداری پایین بود. همچنین پتاسیم در تیمار N1P0K1 باعث افزایش معنیدار تعداد غلاف در بوته شد. بر اساس نتایج این تحقیق، تیمار کودی N0P2K1 در مزارع لوبیا جهت مدیریت تلفیقی آفت قابل توصیه میباشد.
واژههای کلیدی: لوبیـا قرمز درخشان، Tetranychus urticae، عناصر غذایی پر مصرف، مدیریت تلفیقی
https://jpp.um.ac.ir/article_30574_dd6e856a22173923290958d41dc91754.pdf
2011-09-23
10.22067/jpp.v25i2.10084
عبدالامیر
محیسنی
manager2@um.ac.ir
1
LEAD_AUTHOR
مختار
داشادی
2
AUTHOR
محمد
شاهوردی
3
AUTHOR
محمدحسن
کوشکی
4
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
دوره بحرانی کنترل علفهای هرز آفتابگردان (Helianthus annus L.) در غرب استان گیلان
چکیده
برای تعیین دورهی بحرانی علفهای هرز آفتابگردان رقم اروفلور، آزمایشی در قالب بلوکهای کامل تصادفی با 10 تیمار و سه تکرار در سال زراعی 1385 در مزرعهی پژوهشی دانشکدهی کشاورزی دانشگاه آزاد اسلامی واحد آستارا اجرا شد. تیمارها به دو دسته شامل تیمارهای کنترل (عاری از علفهای هرز تا 20، 40، 60، 80 و 100 روز پس از سبز شدن آفتابگردان) و تیمارهای تداخل علفهای هرز در دورههای مذکور تقسیم شدند. که در دسته اول کرت ها در طول دورههای مذکور وجین شـدند و سـپـس تا پـایان دوره رشـد و نمو گیاه زراعی به علفهای هرز امکان رقابت شد. در دسته دوم، از شروع دوره رشد تا 20، 40، 60، 80 و 100 روز پس از سبز شدن آفتابگردان به علفهای هرز اجازه رشد داده شد و سپس تا زمان برداشت، علفهای هرز کنترل شدند. دو تیمار شاهد رقابت و عاری از علفهای هرز نیز برای مقایسه تاثیر وجود علفهای هرز بر آفتابگردان در نظر گرفته شد. دادههای عملکرد دانه در تیمارهای تداخل و کنترل علفهای هرز در توابع گامپرتز و لجستیک نشان داد که دوره بحرانی کنترل علفهای هرز برای آفتابگردان با در نظر گرفتن کاهش مجاز 5 و 10 درصد عملکرد به ترتیب 79-10 و 59-15 روز پس از کاشت است. بیشترین و کمترین عملکرد دانه 3544 و 321 کیلوگرم در هکتار به ترتیب در تیمارهای شاهد عاری و تداخل تمام فصل علفهای هرز بدست آمد.
واژههای کلیدی: آفتابگردان، دورهی بحرانی، علفهای هرز، تداخل، کنترل
https://jpp.um.ac.ir/article_30610_bf4759ddac69991051d838ec93bc9af9.pdf
2011-09-23
10.22067/jpp.v25i2.10098
جعفر
اصغری
jafarasghari7@gmail.com
1
LEAD_AUTHOR
علی
واحدی
2
AUTHOR
حمیدرضا
خوش قول
3
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
بررسی برخی خصوصیات مورفولوژیکی مؤثر در افزایش قدرت رقابتی گندم (Trticum aestivum) در رقابت با علف هرز بروموس (Bromus japonicus)
چکیده
به منظور بررسی قدرت رقابتی ارقام مختلف گندم ((Triticum aestivum L. در رقابت با علف هرز بروموس(Bromus japonicus Thunb.) این آزمایش در سال زراعی 83-1382 در مزرعه تحقیقاتی مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی سیستان در 20 کیلومتری شهرستان زابل در جنوب شرق ایران اجراء شد. در این آزمایش شش رقم گندم شامل دو رقم بومی( بولانی و کلک افغانی) و چهار رقم جدید ( چمران،کویر، هیرمند و هامون) به صورت آزمایش فاکتوریل در قالب بلوک های کامل تصادفی با چهار تکرار و در تراکم مطلوب خود، با و بدون علف هرز بروموس کشت شد. تراکم بروموس در پلات های آلوده 100 بوته در متر مربع در نظر گرفته شد. نتایج نشان داد که توانایی رقابت ارقام بومی بیشتر از ارقام جدید و رقم قدیم بولانی دارای بیشترین شاخص رقابت، اما کمترین عملکرد را در بین ارقام داشت. رقم قدیم کلک افغانی از لحاظ شاخص رقابت در درجه دوم قرار گرفت و بیشترین عملکرد را در بین ارقام دارا بود و بعنوان رقم با بیشترین توانایی رقابت و رقم جدید هیرمند کمترین شاخص رقابت و کمترین عملکرد را داشت و بعنوان رقم با کمترین توانایی رقابت انتخاب شدند. رقم کلک افغانی در حضور بروموس از نظر خصوصیاتی مانند تجمع ماده خشک، شاخص سطح برگ، تعداد پنجه، ارتفاع، عملکرد بیولوژیک و عملکرد دانه بر رقم جدید هیرمند برتری داشت و وزن خشک بروموس در مخلوط با ارقام بومی (بولانی و کلک افغانی) به مراتب کمتر از وزن خشک آن درمخلوط با ارقام جدید ( کویر، چمران، هیرمند و هامون) بود.
واژه های کلیدی: گندم، بروموس، رقابت، عملکرد
https://jpp.um.ac.ir/article_30651_94948e5bbcdfe2f9121bfd6394477a2e.pdf
2011-09-23
10.22067/jpp.v25i2.10099
منصور
سارانی
msarani@mail.um.ac.ir
1
استادیار بخش تحقیقات گیاهپزشکی، مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی سیستان، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، زابل، ایران
LEAD_AUTHOR
پرویز
رضوانی مقدم
rezvani@um.ac.ir
2
گروه اگروتکنولوژی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه فردوسی مشهد
AUTHOR
مهدی
نصیری محلاتی
mnassiri@um.ac.ir
3
AUTHOR
اسکندر
زند
es_zand@yahoo.com
4
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
تشکیل بایو فیلم توسط سودوموناسهای فلورسنت و نقش آن درکنترل بیولوژیک بیماری پاخوره گندم در اثر قارچ Gaeumannomyces graminis var. tritici
چکیده
نقش سودوموناسهای فلورسنت در کنترل بیولوژیک بیماری پاخوره گندم با عامل قارچ(Ggt) Gaeumannomyces graminis var. tritici ، در سالهای اخیر توسط بسیاری از محققین مورد توجه قرار گرفته است. تشکیل بایو فیلم توسط سودوموناسهای فلورسنت درکنترل بیماریهای گیاهی از اهمیت فراوانی برخوردار است. برای مطالعه این پدیده، 130 جدایه سودوموناس فلورسنت از ریزوسفر گندم در نواحی مختلف استان خراسان جداسازی شد و از این میان 21 جدایه بر اساس توانایی بازدارندگی از رشد قارچ Ggt در روش کشت متقابل انتخاب شدند. جدایههای انتخاب شده از نظرتشکیل بایو فیلم مورد ارزیابی قرار گرفتند و چسبندگی جدایهها به پلیتهای شیشه ای در طول موج 492 نانومتر بررسی شد. نتایج نشان داد که شش جدایه F1، F3، F4، F141، P4 و 2-79 دارای توانایی تولید بایو فیلم بودند. نتایج آزمایشهای گلخانه ای نیز نشان داد که این جدایهها نسبت به سایرین دارای توانایی بیشتری در بیوکنترل بیماری پاخوره گندم بودند. جدایههای F1، F3، F4، F141، P4 و 2-79 شدت بیماری را به ترتیب به میزان79، 80، 77، 79، 77 و80درصد کاهش دادند؛ در حالی که در سایر تیمارها که تشکیل بایو فیلم مشاهده نشده بود میزان کاهش بیماری بسیار اتدک بود، بطوریکه در جدایه F140 تنها 10% کاهش در میزان بیماری ناشی از قارچ Ggt در بوته های گندم به ثبت رسید. از سوی دیگر بررسی های انجام شده روی میزان همبستگی بین قابلیت بیوکنترل جدایههای برتر و تشکیل بایو فیلم در آنها نشان داد که همبستگی معنی دار بالائی (84/0) بین این دو خصوصیت وجود دارد. نتایج این تحقیق بیانگر نقش مهم تولید بایو فیلم توسط سودوموناسهای فلورسنت و ارتباط آن با قابلیت بیوکنترلی آنها در میباشد. این پدیده را شاید بتوان به کلنیزاسیون بهتر و با دوام تر جدایه های تشکیل دهنده بایو فیلم در سظح ریشه و در منطقه ریزوسفر نسبت داد.
واژههای کلیدی: بایو فیلم، بیوکنترل، پاخوره گندم، سودوموناس فلورسنت، Gaeumannomyces graminis var. tritici
https://jpp.um.ac.ir/article_30684_fd0c425283975631dbf2c0c5d9756ae9.pdf
2011-09-23
10.22067/jpp.v25i2.10100
سمیه
الوانی
somaye5778@gmail.com
1
دانشگاه فردوسی مشهد
LEAD_AUTHOR
حمید
روحانی
rouhani-hamid@um.ac.ir
2
AUTHOR
ماهرخ
فلاحتی رستگار
rastegar@yahoo.com
3
AUTHOR
مسعود
احمدزاده
ahmadz@ut.ac.ir
4
تهران
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
تأثیر کاربرد کود اوره و علفکش تو- فور- دی بر تراکم و آرایش علف های هرز و عملکرد گندم زمستانه
چکیده
این آزمایش به منظور بررسی کارایی کاربرد کود اوره و علفکش تو-فور-دی بر کنترل علف های هرز و عملکرد گندم در سال زراعی 88-87 در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه محقق اردبیلی انجام شد. فاکتورهای مورد آزمایش دو سطح نیتروژن (بدون کود و کاربرد 150 کیلوگرم اوره در هکتار) و دو سطح علفکش (بدون علفکش و کاربرد علفکش تو-فور-دی) بودند. نتایج نشان داد که اگرچه کاربرد کود نیتروژن تأثیر معنی داری بر تراکم علفهایهرز گندم نداشت، اما وزن خشک علف های هرز را تا 2 برابر افزایش داد. همچنین، در تیمارهایی که کود نیتروژن استفاده شده بود سهم بیشتری از وزن خشک علف های هرز در لایه های بالایی ارتفاع گندم قرار داشت. کاربرد علفکش تو-فور-دی تأثیر معنی داری بر تراکم و وزن خشک علف های هرز داشت و تراکم علف های هرز یکساله بهاره را در مقایسه با عدم کاربرد علفکش بیش از 90 درصد کاهش داد. عملکرد گندم نیز به هنگام کاربرد علفکش در مقایسه با عدم کاربرد آن 44 درصد افزایش یافت. در حضور علف های هرز، عملکرد گندم در کرت هایی که کود نیتروژن بکاربرده شده بود با کرتهایی که کود نیتروژن دریافت نکرده بودند تفاوت معنی داری نداشت.
واژه های کلیدی: نیتروژن، علفکش، توانایی رقابتی، علف های هرز
https://jpp.um.ac.ir/article_30717_7aed6802d58ab16b19ef85dc7ecef133.pdf
2011-09-23
10.22067/jpp.v25i2.10101
حمیدرضا
محمددوست چمن آباد
hr_chamanabad@yahoo.com
1
دانشگاه محقق اردبیلی
LEAD_AUTHOR
بهناز
پورمراد کلیبر
bpourmorad@yahoo.com
2
دانشگاه تهران
AUTHOR
علی
اصغری
ali_asgharii@yahoo.com
3
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
بررسی ویروس ابلقی میخک (CarMV) و آنالیز ژنومی یک جدایه ایرانی این ویروس (FUM2)
چکیده
طی فصلهای زمستان و بهار سالهای 1386 و 1387، از گلخانههای اطراف مشهد و چناران تعداد 450 نمونه از گیاهان میخک که برگهای آنها دارای علایم رنگپریدگی، ابلقی و بدشکلی بود، جمعآوری شد. با استفاده از آزمون ساندویچ دو طرفه الایزا نمونههای آلوده مشخص گردید.RNA ی کل گیاه با استفاده از محلول RNXTM (-Plus) از نمونههای جمع آوری شده استخراج گردید. کیت AccuPowerR RT Pre Mix Kit به همراه پرایمر اختصاصی برگشت هر دو قطعه مورد هدف جهت ساخت رشته cDNAی ویروسی بهکار رفت. واکنش PCR نیز با استفاده از کیت AccupowerR PCR PreMix انجام شد. واکنش RT-PCR دو قطعه از ژنوم ویروس را به اندازههای تقریبی bp 1037 و bp 676 تکثیر کرد که جهت تعیین توالی محصولات PCR؛ مورد استفاده قرارگرفتند. توالی نوکلئوتیدی 3 ژن از قطعه bp 676 جدایه FUM2 با توالی نوکلئوتیدی 23 جدایه از سایر نقاط دنیا با کمک نرمافزارBioEdit و در ClustalW2 مقایسه و درخت فیلوژنتیکی رسم شد. تجزیه و تحلیل فیلوژنتیکی جدایه ایرانی FUM2 در مقایسه با جدایههای موجود در بانک ژن نشان داد که جدایه مذکور در گروه I و در زیر گروه IA قرار میگیرد.
واژه های کلیدی: ویروس ابلقی میخک (CarMV)، FUM2، RT-PCR، درخت فیلوژنتیکی، تعیین توالی، ایران
https://jpp.um.ac.ir/article_30749_16799e5e488282e6ce1fb4acc239f0f1.pdf
2011-09-23
10.22067/jpp.v25i2.10102
بهروز
جعفرپور
jafarpour226@yahoo.com
1
دانشکده کشاورزی ،دانشگاه فردوسی مشهد
LEAD_AUTHOR
محمد علی
سبک خیز خیاط
sabokkhiz2000@yahoo.com
2
دانشگاه فردوسی مشهد
AUTHOR
ماهرخ
فلاحتی رستگار
rastegar@yahoo.com
3
دانشکده کشاورزی ،دانشگاه فردوسی مشهد
AUTHOR
سمیرا
پاکباز
pakbaz.s@lu.ac.ir
4
دانشکده کشاورزی، دانشگاه فردوسی مشهد
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
بررسی اثر نیتروژن بر قابلیت رقابت کلزا (Brassica napus) در برابر علف هرز خردل وحشی (Sinapis arvensis) با استفاده از مدل های تجربی
چکیده
به منظور ارزیابی اثر سطوح مختلف کود نیتروژن بر توانایی رقابتی کلزا در شرایط تداخل با علف هرز خردل وحشی، آزمایشی به صورت کرت-های خرد شده در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی با 3 تکرار انجام شد. تیمار های آزمایشی شامل مقدار کود نیتروژن از منبع کود اوره (46% ازت) در چهار سطح (100، 150، 200 و 250 کیلوگرم نیتروژن خالص در هکتار) به عنوان عامل اصلی و سطوح تراکم خردل وحشی در پنج سطح (صفر، 4، 8، 16 و 32 بوته در متر مربع) به عنوان عامل فرعی بود. مدل های عکس عملکرد تک بوته، افت عملکرد و سطح برگ نسبی یک و دو پارامتره، بر دادههای حاصل از آزمایش برازش داده شدند و از ضرایب معادلات مذکور جهت بررسی تغییرات توانایی رقابتی کلزا در سطوح نیتروژن استفاده شد. نتایج نشان داد که هر چهار مدل به خوبی روند تغییرات کاهش عملکرد کلزا را در شرایط تداخل با خردل وحشی توصیف کردند. کاربرد بیشتر نیتروژن سبب افزایش عملکرد بیولوژیک و دانه کلزا در شرایط تداخل شد. با افزایش تراکم خردل وحشی در هر چهار سطح کود نیتروژن، عملکرد بیولوژیک و دانه کلزا، کاهش معنی داری داشت. ضرایب به دست آمده از مدل عکس عملکرد تک بوته نشان داد که افزایش کود نیتروژن تا 200 کیلوگرم در هکتار، سبب افزایش توان رقابت نسبی کلزا در برابر خردل وحشی شد. همچنین در تمامی سطوح نیتروژن، عملکرد دانه بیشتر از عملکرد بیولوژیک تحت تأثیر رقابت قرار گرفت. کمترین شیب اولیه کاهش عملکرد (I)، بیشترین آستانه خسارت خردل وحشی و کمترین ضریب خسارت نسبی (q) در مدل سطح برگ نسبی دو پارامتره در تیمار کودی 200 کیلوگرم نیتروژن در هکتار به دست آمد. به طور کلی نتایج این تحقیق نشان داد که بهترین سطح مصرف کود نیتروژن، سطح 200 کیلوگرم در هکتار بود و مقادیر پیش بینی شده در مدل دو پارامتره سطح برگ نسبی، روند تغییرات کاهش عملکرد کلزا را بهتر نشان داد.
واژه های کلیدی: کلزا، رقابت، خردل وحشی، عملکرد، مدل تجربی
https://jpp.um.ac.ir/article_30786_2b3de82de205c7ec8be6f490f54f75b6.pdf
2011-09-23
10.22067/jpp.v25i2.10105
فاطمه
سلیمانی
1
LEAD_AUTHOR
گودرز
احمدوند
gahmadvand49@yahoo.com
2
دانشگاه بوعلی سینا
AUTHOR
بیژن
سعادتیان
b.saadatian@gmail.com
3
دانشگاه فردوسی مشهد
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
شناسایی نماتدهای انگل گیاهی ریزوسفر مرکبات شرق گیلان و غرب مازندران
چکیده
به منظور شناسایی نماتدهای انگل گیاهی مرکبات شرق گیلان و غرب مازندران طی سال های 1387 و 1388 تعداد 110 نمونه خاک و ریشه از باغ های مرکبات جمع آوری گردید. پس از انتقال نمونه ها به آزمایشگاه، نماتدها استخراج، تثبیت و به گلیسیرین منتقل شدند. سپس از نماتد های جدا شده به تفکیک جنس، اسلایدهای میکروسکوپی دائم تهیه شد. پس از بررسی های میکروسکوپی مشخصات ریخت شناسی و ریخت سنجی تعیین و با استفاده از منابع معتبر علمی شناسایی انجام گردید. در این مطالعه 27 گونه متعلق به 15 جنس شامل:
Aphelenchoides asterocaudatus, A. bicaudatus, A. sacchari, Aphelenchus avenae, Basiria graminophila, Boleodorus thylactus ,Criconemoides xenoplax, C. curvatum, Ditylenchus myceliophagus, Filenchus facultativus, F. vulgaris, Helicotylenchus digonicus , H. dihystera, H. exallus, H. pseudorobustus, H. vulgaris, Nagelus obscurus, Ogma civellae, Paratylenchus nanus, Pratylenchus loosi, P. neglectus, P. jaehni, P. zea, Psilenchus hilarulus, Seinura lii, S.prospera, Tylenchulus semipenetrans.
شناسایی گردید. گونه هایPratylenchus jaehni ، Seinura lii و S. prospera برای اولین بار از ایران گزارش می شوند.
واژه های کلیدی: مرکبات، گیلان، مازندران، نماتد
https://jpp.um.ac.ir/article_30820_88d67fb2cbd5eda4328f7a4160636725.pdf
2011-09-23
10.22067/jpp.v25i2.10107
نفیسه
دیوسالار
nafise.divsalar@yahoo.com
1
دانشگاه باهنر کرمان
LEAD_AUTHOR
سالار
جمالی
jamali@guilan.ac.ir
2
دانشگاه گیلان- دانشکده کشاورزی- گروه گیاهپزشکی
AUTHOR
حسن
پدرام فر
pedramfar_39@yahoo.com
3
گیلان
AUTHOR
حسین
طاهری
taheri81@yahoo.com
4
استادیار پژوهشکده مرکبات و میوههای نیمهگرمسیری
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
تأثیر آفت پروانه جوانهخوار بلوط .Tortrix viridana L بر پهنای دوایر سالیانه بلوط ویول (.Quercus libani Oliv) در جنگلهای پیرانشهر و سردشت
چکیده
یکی از آفاتی که در سالهای اخیر، گونههای مختلف بلوط را ( به ویژه در جنگلهای غرب و شمال غرب کشور) مورد حمله قرار داده، پروانه جوانهخوار بلوط .Tortrix viridana L میباشد که آفتی بسیار مخرب در مناطق انتشار این گونهها است. در استان آذربایجان غربی این آفت قسمتهایی از جنگلهای پیرانشهر و سردشت را از سال 1377 تا کنون تحت تأثیر قرار داده و با طغیان هرساله، خسارتهای زیادی را به شادابی و بقای درختان بلوط وارد میسازد. در این مطالعه ابتدا دو منطقه جنگلی، یکی در قسمت آفت زده به مساحت 20 هکتار و دیگری در منطقه بدون شیوع آفت (شاهد) به مساحت 5/5 هکتار، انتخاب شدند. سپس در هر منطقه تعداد 10 درخت از بلوط ویول Q. libani با استفاده از روش ترانسکت مشخص شده و به وسیله مته سال سنج نمونههای رویشی (مغزی) از هر کدام تهیه شد. پس از آماده کردن نمونهها، پهنای دوایر سالیانه اندازهگیری شده و مقایسه بین میانگین آنها درمناطق آفت زده و شاهد و همچنین همبستگی بین میانگین پهنای دوایر سالیانه و دادههای اقلیمی (بارندگی و دما) صورت پذیرفت. نتایج نشان داد که در یک دوره 11 ساله (1387-1377) در منطقه آفتزده، میانگین پهنای دوایر سالیانه بعد از طغیان آفت، کاهش معنیداری داشته در حالی که در منطقه شاهد تفاوت معنیداری مشاهده نشد. همچنین شیوع پروانه جوانهخوار در منطقه آفتزده منجر به کاهش میانگین پهنای دوایر به میزان 31% نسبت به دوره قبل از طغیان آن شدهاست. عدم وجود همبستگی بین پهنای دوایر سالیانه و دادههای اقلیمی در دوره طغیان آفت نشان میدهد که میتوان پروانه جوانه خوار بلوط را عامل کاهش مقدار پهنای دوایر سالیانه دانست و باید نسبت به کنترل این آفت اقدام نمود.
واژه های کلیدی: پروانه جوانهخوار بلوط، بلوط ویول، رویش قطری، پیرانشهر، سردشت
https://jpp.um.ac.ir/article_30866_0b28e8b6c18dcbc39829b7fb2f064f03.pdf
2011-09-23
10.22067/jpp.v25i2.10108
عباس
بانج شفیعی
1
LEAD_AUTHOR
جواد
اسحاقی راد
2
AUTHOR
احمد
علیجانپور
a.alijanpour@urmia.ac.ir
3
دانشگاه ارومیه
AUTHOR
مجید
پاتو
4
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
کنترل بیولوژیکی جمعیت زمستان گذران کرم ساقه خوارنواری برنج Chilo suppressalis پس از برداشت برنج بوسیله قارچ Beauveria bassiana در شرایط مزرعه
چکیده
برای تعیین اثر قارچ بووریا باسیانا روی لاروهای زمستانگذران آفت ساقهخوار برنج آزمایش مزرعهای در مؤسسه تحقیقات برنج کشور در رشت طی سالهای 1387و 1386 اجرا گردید. این تحقیق به صورت آزمایش فاکتوریل با سه فاکتور شاملa – غلظت (106 × 1کنیدیوم در میلیلیتر و 108 ×1 کنیدیوم در میلی لیتر )، b- نوع فرمولاسیون (روش گرانول پاشی و محلول پاشی) و c- زمان نمونه برداری سه مرحله آبان، دی و اسفند ماه)در قالب طرح بلوک کامل تصادفی در پلاتهایی به ا بعاد 7×3 متر در چهار تکرار انجام شد. قارچ بووریا باسیانا پس از برداشت برنج در مزرعه استفاده شد. دو روز بعد از اسپورپاشی 100 عدد لارو ساقهخوار داخل کرتهای آزمایشی بطور مصنوعی رهاسازی گردید. بعداز رهاسازی لاروها، نمونهبرداری جهت تعیین تعداد لاروهای مرده و زنده درطی سه مرحله انجام شد. زمان نمونه برداری به فاصله 45 روز از همدیگر از تعداد 10 بوته از هر کرت با حرکت در اقطار صورت گرفت. آخرین نمونه برداری قبل از شخم انجام گردید. تجزیه مرکب دوساله نشان داد که مناسترین غلظت، فرمولاسیون مورد استفاده و زمان نمونه برداری بترتیب مربوط به غلظت 108 × 1 کنیدیوم در میلی لیتر، گرانول پاشی و مرحله سوم نمونه برداری بود. ازلحاظ آماری بیشترین میانگین درصد مرگ و میر طی دو سال آزمایش با 66/57 با غلظت 108 × 1 کنیدیوم در میلی لیتر به روش گرانول پاشی درسومین مرحله نمونه برداری مشاهده گردید. کمترین مرگ و میر مربوط به تیمار شاهد (بدون آلودگی قارچ) در طی دوسال آزمایش بود.
واژههای کلیدی: کنترل بیولوژیکی، جمعیت زمستان گذران، کرم ساقهخوار نواری برنج، قارچ Beauveria bassiana
https://jpp.um.ac.ir/article_30907_b4452531c439181ed1c4b3d8f24d096a.pdf
2011-09-23
10.22067/jpp.v25i2.10109
فرزاد
مجیدی شیل سر
majidi14@yahoo.com
1
موسسه تحقیقات برنج کشور- رشت
LEAD_AUTHOR
فریدون
پاداشتدهکایی
padashtf@yahoo.com
2
بخش گیاهپزشکی مؤسسه تحقیقات برنج کشور-رشت
AUTHOR
مجید
نحوی
3
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
ارزیابی حساسیت گیاهان زراعی به بقایای علف کش مزوسولفورون+ یدوسولفورون (توتال) در خاک
چکیده
به منظور ارزیابی حساسیت هفت گیاه زراعی مختلف به بقایای علف کش توتال در خاک آزمایش زیست سنجی در پائیز سال 1388 در گلخانه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد انجام شد. در این مطالعه که به صورت فاکتوریل و در قالب طرح آماری کاملا تصادفی در سه تکرار اجرا شد، حساسیت هفت گیاه (نخود، عدس، لوبیا، گوجه فرنگی، ذرت، کلزا و چغندرقند) به بقایای مختلف علف کش توتال (0، 0002/0، 0005 /0 ، 001/0 ،002/0، 004/0، 006/0 میلی گرم در کیلوگرم خاک ) بررسی شد. بعد از آماده کردن خاک با غلظتهای مذکور علف کش، به گلدانهایی به قطر 15 سانتی متری منتقل و کشت گیاهان در آنها انجام گرفت. یک هفته بعد از سبز شدن گیاهان درصد سبز شدن آنها تعیین شد و 30 روز پس از سبز شدن، درصد بقا و زیست توده ساقه و ریشه گیاهان مورد مطالعه اندازه گیری شد. جهت تحلیل نتایج آزمایش ضمن آنالیز واریانس داده ها، پاسخ گیاهان مورد آزمایش به بقایای علف کش توتال از طریق برازش داده های زیست توده ساقه به معادله های 3 و 4 پارامتری سیگموئیدی و محاسبه مقدار بقایای توتال برای 50 درصد بازدارندگی رشد ساقه گیاهان انجام شد. نتایج نشان دادند که شاخصهای اندازه گیری شده در تمام گیاهان تحت تأثیر معنی دار )01/0 >P ) بقایای توتال درخاک قرار گرفتند و با افزایش بقایای توتال در خاک، درصد سبز شدن، بقا و زیست توده ریشه و ساقه در همه محصولات مذکور کاهش معنی داری یافت. بر اساس نتایج آزمایش، نخود و کلزا بترتیب کمترین (3/29، 30 درصد) و بیشترین (3/86، 5/93 درصد) درصد تلفات زیست توده ساقه و ریشه را داشتند. براساس شاخص ID50، ذرت (0031/0 میلی گرم در کیلوگرم خاک ) و کلزا (00019/0 میلی گرم در کیلو گرم خاک ) به ترتیب متحمل ترین و حساس ترین گیاهان به بقایای علف کش توتال در خاک شناخته شدند وترتیب تحمل گیاهان مورد مطالعه به بقایای علف کش توتال به صورت زیر بود: کلزا< چغندرقند < عدس< لوبیا < گوجه فرنگی
https://jpp.um.ac.ir/article_30946_6c8bfec9b30b44c505300c2b33781b2f.pdf
2011-09-23
10.22067/jpp.v25i2.10111
ابراهیم
ایزدی دربندی
eizadi2000@yahoo.com
1
فردوسی
LEAD_AUTHOR
محمد حسن
راشد محصل
mhrmohassel@yahoo.com
2
AUTHOR
قدریه
محمودی
gh.mahmoudi@alumni.um.ac.ir
3
AUTHOR
معصومه
دهقان
4
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
پاسخ علف های هرز سوروف [Echinochloa crus-galii (L.) P. Beauv.] و گاوپنبه (Abotilon theophrasti Medicus.) به علف کش های گلیفوسیت و نیکوسولفورون در شرایط گلخانه ای
چکیده
به منظور بررسی کارایی علف کش های گلیفوسیت و نیکوسولفورون در کنترل علف های هرز سوروف و گاوپنبه در محیط های کنترل شده و پیدا کردن شاخص ED50، آزمایش های دُز- پاسخ جداگانه برای هر علف هرز در سال 88-1387 به صورت فاکتوریل 7×2 و در قالب طرح کاملا تصادفی با 6 تکرار در گلخانه تحقیقاتی دانشگاه فردوسی مشهد اجرا شد. علف کش های گلیفوسیت و نیکوسولفورون به صورت پس رویشی در مرحله 3 تا 4 برگی علف های هرز سوروف و گاوپنبه در دُزهای صفر (شاهد)، 125/0، 25/0، 5/0، 1، 2 و 3 لیتر ماده تجاری در هکتار (به ترتیب معادل 0، 51، 102، 205، 410، 820 و 1230 گرم ماده مؤثره در هکتار علف کش گلیفوسیت، و 0، 5، 10، 20، 40، 80 و 120 گرم ماده مؤثره در هکتار علف کش نیکوسولفورون) مورد استفاده قرار گرفتند. نتایج نشان داد که ارزیابی چشمی (بر اساس نمره دهی 0-9)، درصد بقاء، ارتفاع بوته، سطح برگ و وزن خشک اندام هوایی علف های هرز به طور معنی داری (01/0P≤) تحت تأثیر دُز علف کش ها قرار گرفت. منحنی های واکنش به دُز وزن خشک اندام هوایی علف هرز سوروف (نسبت به شاهد) تحت تیمار هر دو علف کش شبیه بود، ولی وزن خشک اندام هوایی گاوپنبه پاسخ متفاوتی به دُز علف کش ها نشان داد، به طوری که برای50 درصد کاهش زیست توده گاوپنبه (ED50) حدود 6/1 برابر نیکوسولفورون بیشتری در مقایسه با گلیفوسیت مورد نیاز بود. همچنین با بررسی منحنی های درصد کنترل علف های هرز با افزایش دُز علف کش ها، ملاحظه شد که تأثیر کنترل علف های هرز توسط گلیفوسیت بیشتر از نیکوسولفورون بود که با نتایج حاصل از منحنی های پاسخ وزن خشک بخش هوایی علف های هرز (نسبت به شاهد) تحت اثر دُز علف کش ها مطابقت دارد. همچنین بر اساس مقدار ED50 به دست آمده برای هر علف کش در شرایط گلخانه ای که متفاوت از گزارش های مزرعه ای است،
می توان نتیجه گرفت که تأثیر علف کش ها در شرایط مزرعه و کنترل شده مشابه نبوده و نمی توان دُزهای توصیه شده مزرعه ای را برای آزمون های گلخانه ای به شکل یکسان به کار برد. علاوه بر این، با توجه به همبستگی مناسب بین میانگین داده های درصد وزن خشک اندام هوایی و درصد کنترل علف های هرز (**98/0=2R)، به نظر می رسد که بتوان از مقادیر درصد کنترل (بر اساس خسارت چشمی) در ارزیابی میزان تأثیر علف کش روی
علف هرز به جای وزن خشک بهره گرفت.
واژه های کلیدی: ارزیابی چشمی، پتانسیل نسبی، زیست توده، واکنش به دُز، ED50
https://jpp.um.ac.ir/article_30980_3941ac4e71446c95303bbd80a26d0406.pdf
2011-09-23
10.22067/jpp.v25i2.10113
کمال
حاج محمدنیا قالی
hajmohamadnia@um.ac.ir
1
دانشگاه فردوسی مشهد، دانشکده کشاورزی، گروه زراعت و اصلاح نباتات
LEAD_AUTHOR
محمد حسن
راشد محصل
mhrmohassel@yahoo.com
2
AUTHOR
مهدی
نصیری محلاتی
mnassiri@um.ac.ir
3
AUTHOR
اسکندر
زند
es_zand@yahoo.com
4
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
شناسایی نماتودهای انگل گیاهی مزارع کلزا و پراکنش آنها در استان های اصفهان و فارس
چکیده
این تحقیق به منظور شناسایی نماتدهای انگل گیاهی مزارع کلزای استان های اصفهان و فارس با جمع آوری به ترتیب 96 نمونه و 112 نمونه از این استان ها طی سالهای 1384 الی 1386، صورت پذیرفت . نماتدهای موجود در ریشه و خاک پس از استخراج تثبیت و به گلیسیرین منتقل گردیدند. شناسائی نماتدها براساس بررسی های مرفولوژی و مرفومتری و با استفاده از منابع علمی معتبر انجام شد. همچنین پراکنش گونه های شناسایی در دو استان تعیین گردید. گونه های شناسایی شده در دو استان شامل 23 گونه متعلق به14 جنس بودند که گونه Filenchus thornei برای اولین بار از ایران گزارش می گردد. همچنین در هر دو استان، گونه Pratylenchus neglectus بیشترین پراکندگی و گسترش را نسبت به سایر گونهها در مزارع کلزای هر دو استان داشت.
واژه های کلیدی: کلزا، استان اصفهان، استان فارس، نماتد
https://jpp.um.ac.ir/article_30995_7d6a9fc08438d422c709b6378c39fba4.pdf
2011-09-23
10.22067/jpp.v25i2.10114
هادی
کریمیپورفرد
1
LEAD_AUTHOR
مجید
پاک نیت جهرمی
pakniyat2005@yahoo.com
2
دانشگاه شیراز
AUTHOR
زهرا
تنهامعافی
3
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
تجزیه زیستی آترازین در غلظت های گوناگون به وسیله باکتری های سودوموناس
چکیده
استفاده گسترده از آترازین و به دنبال آن سمیت این علفکش در محیط زیست، توجه پژوهشگران را در زمینه پیدا کردن روش های نوین پالایش این آلاینده آلی به خود معطوف کرده است. یکی از روش های موثر در حذف آترازین از محیط زیست، روش تجزیه زیستی میباشد. با توجه به اهمیت آترازین به عنوان یک آلاینده آلی زیست محیطی، مطالعهای بصورت طرح کاملا تصادفی در قالب فاکتوریل در زمینه تجزیه زیستی این علف کش با سه تکرار انجام شد. فاکتورهای آزمایش شامل دو گونه باکتری سودوموناس آرژینوزا و سودوموناس فلورسنس و سه غلظت آترازین (100، 200 و 300 میلیگرم در لیتر) بودند. نتایج آزمایش نشان دادند که باکتریهای جنس سودوموناس به طور معنیداری منجر به تجزیه آترازین شدند. باکتری سودوموناس فلورسنس آترازین را 45 درصد و باکتری سودوموناس آرژینوزا 88/38 درصد در مدت زمان 48 ساعت تجزیه کردند. باکتری فلورسنس به گونهای معنیدار توان تجزیه بیشتری نسبت به باکتری آرژینوزا داشت. همچنین نتایج آزمایش نشان داد که با افزایش غلظت، تجزیه آترازین به وسیله هر دو باکتری افزایش یافت به گونهای که بیشترین درصد تجزیه به وسیله هر دو باکتری سودوموناس در غلظت 300 میلیگرم در لیتر و کمترین در غلظت 100 میلیگرم در لیتر روی داد.
واژههای کلیدی: آلودگی، علفکش آترازین و باکتریهای سودوموناس فلورسنس و آرژینوزا
https://jpp.um.ac.ir/article_31013_8817162ca24d89c65b1c7ceb0833c5af.pdf
2011-09-23
10.22067/jpp.v25i2.10118
دانیال
رضایی
1
LEAD_AUTHOR
غلامحسین
حقنیا
2
AUTHOR
امیر
لکزیان
alakzian@yahoo.com
3
AUTHOR
محمد
حسن زاده خیاط
hassanzadehm@mums.ac.ir
4
دانشگاه فردوسی مشهد
AUTHOR
حوریه
نصیرلی
hnassirli@yahoo.com
5
پژوهشکده بوعلی
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
abstract
abstract
https://jpp.um.ac.ir/article_31031_55c894b8a48dc2cfd4b5bbc0faf6c40d.pdf
2011-09-23
10.22067/jpp.v25i2.10122